داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم...
- يكشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۲، ۰۵:۲۴ ب.ظ
- ۰ نظر
مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می
پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند ۲۰ سنت اضافه تر می دهد!
می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم
یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را
زیاد دادی …
گذشت و به مقصد رسیدیم . موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت
آقا از شما ممنونم . پرسیدم بابت چی ؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما
مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید
خواستم شما را امتحان کنم . با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید
بیایم . فردا خدمت می رسیم!
تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد . من
مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم …
- ۹۲/۰۶/۱۰