تغییر شکل جمـــــله !
- جمعه, ۱۰ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۳۲ ق.ظ
- ۰ نظر
روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته بود و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود . روی تابلو خوانده می شد : " من کور هستم لطفا کمک کنید ."
روزنامه نگار خلاقی از کنار او می گذشت . نگاهی به او انداخت . فقط چند سکه در داخل کلاه بود . او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ، آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد .
عصر آن روز ، روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است . مرد کور از صدای قدمهای او ، خبرنگار را شناخت از او پرسید که بر روی تابلو چه نوشته است ؟
روزنامه نگار جواب داد : " چیز خاص و مهمی نبود ، من فقط نوشته ی شما را به شکل دیگری نوشتم ." و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد .
مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلو خوانده می شد : " امروز بهار است و من نمی توانم آن را ببینم ."
نکـــــــــــته :
وقتی کارتان را نمی توانید به پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید . خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شد . باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است . حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل ، فکر ، هوش و روحتان مایه بگذارید .
- ۹۲/۰۸/۱۰