دلت پاک باشد، کافی است؟؟؟
- يكشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۲، ۰۲:۱۴ ب.ظ
- ۰ نظر
چقــــــــدر زیبـــا...
بهش گفت پول برای طـــــلا، فعــــــلاً ندارم؛
عـوضش قــــول میدم هر سال بیارمت طلائیـــــه !
این جا طلائیه است !
صدای ما را از سه راهی شهادت می شنوید !
طلائیه!
من با تمام وجود در تو جاری می شوم تا در میان نیزارها و نیزه شکسته ها، سرهای ستاره گون برادرانم را به دامن گیرم و برایشان از زخم بگویم، از اسارت، از تنهایی، از غربت، از…
رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود:
«کسى که به شب در آید در حالى که به سبب طلب حلال خسته باشد، آمرزیده داخل شب شده است.»
پدر جان، ناراحت نباش.......
همین نان حلالی که بدست می آوری و در دست داری به تمام سفره های رنگینی که بعضی ها دارند می ارزد..
این روزها کسب نان حلال عرضه میخواهد که.......
پدرم تو این عرضه را داری.....
ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯽ ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﭘﺴﺮ ﺩﻭﺳﺘﯽ
ﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﺕ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ ...
امشب سـخـن از جان جهان باید گفت
توصیف رسـول انس و جان بایــد گفت
در شــام ولادت دو قـطــب عـالــم
تبریک به صاحب الزمان (عج) باید گفت . . .
میلاد نبی اعظم(ص) و امام صادق(ع) مبارک باد!
ترانه جدید حامد زمانی با موضوع گزینه های روی میز
همیشه این خطر وجود دارد که یک پدیده بعد از تبدیل شدن به مد، جایگاه یک ارزش را بهخود بگیرد که در این صورت اگر خاستگاه پدیده مورد نظر، فرهنگ خودی نباشد، ارزش مذکور در حوزه فرهنگ، عملکردی ضدارزش و کاملاً تخریبی بهخود خواهد گرفت.
اینترنت، فضای مجازی، شبکههای اجتماعی مانند «توئیتر»، «فرندفید»، «فیسبوک» و «ایسنتاگرام» و البته نرمافزارها و قابلیتهای گوشیهای هوشمند نسل اخیر و عوامل متعدد دیگر، از جمله کلماتی هستند که بیانگر پدیدههای اجتماعی تازه بوده و میرود تا به مُدهای دائمی یا همان ارزشهای دوره جوانی مبدل شود.
«فیسبوک»، «فیسبوک» و باز هم «فیسبوک»!
کم نیستند کسانی که برای آغاز یک بحث دوستانه، بهجای صحبت کردن از وضع آب و هوا و گرانی کالاها و مواردی اینچنینی، فوری از صفحه «فیسبوک» خودشان میگویند و آدرسش را میدهند و البته هستند افرادی که علاقهمند به درج عکسهای خصوصی خود در این فضا بوده و کلاً «حیای اجتماعی» را تحتالشعاع رفتار خود قرار میدهند.
از سوی دیگر اخبار سیاسی خبرگزاریها و سایتها و روزنامهها و حتی شبکههای ماهوارهای هم این روزها به شکلی عجیب، نام «فیسبوک» را تکرار میکند.
کار آنچنان بالا گرفته است که حتی سیاسیون هم با موضوع «فیسبوک» اقدام به مصاحبههای جنجالی میکنند و بر «فیلترینگ» میتازند.
راستی آیا تابهحال بین این بمباران تبلیغاتی که ما را به حضور در «فیسبوک» ترغیب میکند، صحبتی از مضرات این پروژه عظیم شده است؟
آیا از بین مشوقان حضور در «فیسبوک»، کسی هست که پاسخ یک سوال ساده را بدهد؟
سوال این است:
«گفته میشود سهام فیسبوک بیش از 100 میلیارد دلار ارزش دارد که البته حاصل آمادهسازی زیرساختهای گسترده و فعالیت علمی مداوم است. حال چرا باید خوشبینانه به این شبکهاجتماعی صهیونیستی نگاه کنیم و سادهدلانه بیندیشیم که این دستگاه عریض و طویل برای ایجاد شادی و سرگرمی برای ما فراهم آمده است؟»
1- مدیریت افکار جهانی با «فیسبوک»
شبکههای اجتماعی از جمله «فیسبوک»، در طول یک دهه گذشته به نوعی انقلاب در تعاملات انسانی را با هدف تحقق رویای آمریکایی-صهیونیستی در «دهکده جهانی»، رقم زدهاند.
همین مسأله باعث شده است تا دست قدرتهای استکباری در جهت برنامهریزی هدایت افکار عمومی دنیا، لو برود.
امروز برای ذینفوذان صهیونیست این امکان وجود دارد تا با انتشار یک ویدئو، متن یا خبر، یک عکس جنجالی و یا حتی یک شایعه، اقدام به هدایت افکار عمومی به سمتوسوی دلخواه خود کنند.
اصولاً یکی از کارکردهای هر رسانهای، هدایت و مدیریت افکار عمومی است. شبکههای اجتماعی نظیر «فیسبوک»، «توئیتر»، «اینستاگرام» نیز کارکردی رسانهای داشته و نوعی رسانه جدید محسوب میشوند؛ درست به همین علت است که مهمٌترین کارکردهای آنها برای پدیدآورندگان خود، همانا مدیریت افکار عمومی دنیا در جهت صیانت از اهداف سیاسی مالکان خود است. مالکانی که مشخصاً و بیهیچ پردهپوشی، انتساب خود به منابع قدرت استکباری و صهیونیستی را ابراز میکنند.
این امر در موتورهای جستجو مانند گوگل بهعنوان شریک مشترکالمنافع و همخط با شبکههای اجتماعی آمریکایی، کاملا قابل مشاهده است.(1)
2- فعالیتهای گسترده جاسوسی
تور گسترده «فیسبوک» در سراسر دنیا، ابزار بسیار مناسبی برای جاسوسی در انواع و ابعاد مختلف است. دسترسی گسترده به اطلاعات شخصی افراد، امکان ایجاد ارتباط با نفرات مشخص، امکان ایجاد پوشش برای فعالیتهای جاسوسی در کنار مزایای پرشمار دیگر، «فیسبوک» را بیشتر شبیه یک دستگاه «شنود» و «جاسوسی» کرده است تا وسیلهای برای سرگرمی.
جالب اینجاست که شبکههای اجتماعی در اینترنت، نقش بهسزایی در جذب جاسوس و تخلیه اطلاعاتی شهروندان کشورهای مختلف از سوی صهیونیستها و حامیان آن از جمله آمریکا دارد.
3- ترویج فساد و فحشا و سست کردن بنیان خانواده
وجود فضای پردهدری و دوری از حیا و عفت، یکی از مشخصههای «فیسبوک» است. بهعنوان مثال در نوشتههای آموزشی-تبلیغاتی «فیسبوک»، نمونه عکسهایی از افراد مختلف نمایش داده میشود تا کاربران به درج تصاویر خود در این شبکه اجتماعی ترغیب شوند؛ عکسهایی که اصولاً در فرهنگ غربی هم، بیشتر خصوصی هستند تا آنکه قابلیت نمایش برای عموم مردم جهان را داشته باشند!
در کنار این مطالب میتوان به ایجاد زمینه فعالیت بدون محدودیت برای گروههای ضداخلاقی (مانند همجنسگراها و مروجان انواع روابط نامشروع) اشاره کرد.
متأسفانه ایجاد ارتباط نامحدود، خصوصی، پنهانی و امکان ادامه آن از سوی «فیسبوک» در ممالک مختلف چنان موجبات ایجاد مشکلات فرهنگی و نهایتاً سست کردن بنیان خانواده را فراهم کرده، که حتی غربیها نیز متوجه خطرات ناشی از آن شده و نقش این شبکه اجتماعی را در سست کردن بنیان خانوادهها مد نظر قرار میدهند.
در حال حاضر با گشتی میان اخبار یکی دو سال اخیر، موارد متعددی از اثرگذاری این پدیده اینترنتی بر افزایش طلاق و گسستن پیوند میان اعضای خانواده و حتی وقوع بعضی جنایات ناشی از این امر را میتوان یافت که زنگ خطر را برای بنیان خانوادهها بهصدا در آورده است.
در حال حاضر و در محیط هایی مانند دانشگاه، محل کار حرفه های مختلف و مواردی از این دست، به عینه می توان اثرات فیس بوک را در عادی سازی روابط میان افراد نامحرم را مشاهده کرد که یقیناً عاقبت خوشی ندارد؛ خصوصاً آنکه در حال حاضر، نسلی نوجوان در حال تربیت شدن در چنین فضایی بوده و امور کشور باید به زودی، به دست آنها سپرده شود.
4- اثرگذاری بر فرهنگ جوامع دیگر
اثرگذاری فرهنگ غرب بر جوامع دیگر، یکی از ابزارهای قدیمی استعمار و استثمار ملل جهان بوده است. بیهیچ تردید، ابزارها و لوازم متعدد و پرشماری همچون سینما، موسیقی، مُد، ترویج فرهنگ مصرف و گشترش انواع اعتیاد، هر کدام در برههای از تاریخ، نقش خود را در این زمینه بهنفع غرب ایفا کرده است.
شبکههای مختلف اجتماعی مانند «فیسبوک» نیز یکی از همین ابزار هستند که در خدمت رواج دادن فرهنگ غربی و تعلیم و آموزش گروههای هدف، از هیچ کوششی دریغ نکرده است.
با گشتی میان صفحات «فیسبوک» جدیدترین انواع آرایشهای زننده، مانتوهای آنچنانی، ساپورتهای مختلف و لباسها و پوششهای نامتعارفی را مشاهده میکنید که یا از سوی تولیدکنندگان خود در صفحههای شخصی تبلیغ میشوند، یا از سوی بازیگران مشهور و یا در بخش تبلیغات سایت هستند.
5- گسترش اصالت زندگی مجازی با ترویج و تعمیق اعتیاد به اینترنت
یکی از اتفاقات مهیب و مشکلساز کنونی که بهصورت خزنده در میان بیتوجهی ما در حال انتشار است، بالا رفتن روز افزون آمار معتادان به اینترنت و سایتهای شبکههای اجتماعی همچون «فیسبوک» است. در این بین حتی میتوان سامانههای مانند «ویچت» را گنجاند و حتی اثرات آن بر روی افزایش اعتیاد به اینترنت بررسی کرد.
فردی که به اینترنت معتاد باشد، بهسختی میتواند شرایط موجود در جهان واقعی را قبول و درک کند. همین امر سبب خواهد شد که زندگی در دنیای واقعی برایش غیرقابل تحمل شده و دائما بهسراغ اینترنت برود. بدیهی است که چنین فردی اصالت وجود خود را به دنیای مجازی خواهد داد. دنیایی که خواهناخواه اکنون تصمیمگیرنده اصلی در فضای مجازی است.
6- اثرگذرای بر دنیای حقیقی
معمولترین اثر امنیتی «فیسبوک» و دیگر شبکههای اجتماعی، موضوع حمایت از فعالیتهای سیاسی است که همراستا با سیاست غرب عمل کرده و یا دستکم در کوتاه مدت ضرری برای آن نداشته باشد.
حضور فعال «فیسبوک» در حمایت از فتنهگران، همراهی با آشوبگران فتنه88، ارایه اطلاعات فعالان بحرینی به دولت آل خلیفه و کمک به دستگیری آنها، ادعای همراهی با انقلابیون مسلمان مصر و نهایتاً مدیریت کودتا علیه رییسجمهور منتخب و قانونی آن کشور، تنها چند نمونه ساده از اثرگذاری این شبکه اجتماعی بر دنیای حقیقی محسوب میشود.
ناگفتههای دیگر
برای آنکه حق مطلب درباره «فیسبوک» ادا شود، باید به پروژه توهین به امام هادیعلیهالسلام نیز اشاره نمود. طی مدتی که اهانت به این امام معصوم علیهالسلام در فضای مجازی از سوی بهائیها و سابر گروههای ضاله ادامه داشت، برخلاف تلاشهای گسترده کاربران مسلمان و ایرانی، برای گزارش رفتارهای زشتی که در آن جریان داشت، هرگز محدودیتی برای عملکرد شنیع و مذموم آنان از سوی «فیسبوک» اعمال نشد.
در مجموع هرگز نمیتوان به «فیسبوک» اعتماد کرد، چرا که حقاییق تکاندهنده و پشتپردههای تکاندهنده آن، راه را بر هرگونه خوشبینی درباره آن میبندد.
علامه حسن زاده آملی:
اگر امثال بنده شبانه روز تسبیح به دست بگیریم و فقط
شکر خدا کنیم که خدا چنین رهبری را به ما داده؛ والله معتقدم از عهده ی این
نعمت بر نمی آئیم. رهبر عزیز ما تلألو معصوم(ع) است.
سلامتی مقام معظم رهبری (مدظله العالی) و کوری چشم دشمنان اسلام صلوات
مرد آمده بود چیزی بگوید
سرفه امانش نداده بود
.
.
.
چه میتوانست بگوید
وقتی تمامِ فهمِ یک شهر از جانباز
سهمیه دانشگاه است
و بعد از مرگ، شاید اسم یک کوچه...
روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته بود و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود . روی تابلو خوانده می شد : " من کور هستم لطفا کمک کنید ."
روزنامه نگار خلاقی از کنار او می گذشت . نگاهی به او انداخت . فقط چند سکه در داخل کلاه بود . او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت ، آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد .
عصر آن روز ، روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است . مرد کور از صدای قدمهای او ، خبرنگار را شناخت از او پرسید که بر روی تابلو چه نوشته است ؟
روزنامه نگار جواب داد : " چیز خاص و مهمی نبود ، من فقط نوشته ی شما را به شکل دیگری نوشتم ." و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد .
مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلو خوانده می شد : " امروز بهار است و من نمی توانم آن را ببینم ."
نکـــــــــــته :
وقتی کارتان را نمی توانید به پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید . خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شد . باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است . حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل ، فکر ، هوش و روحتان مایه بگذارید .
اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت ...
دلگیر مباش که نه تو گناهکاری نه او ......!!!
آنگاه که مهر می ورزی مهربانیت تو را
زیباترین معصوم دنیا میکند ...
پس خود را گناهکار مبین......
من عیسی نامی را میشناسم که
ده بیمار را در یکروز شفا داد ...
و تنها یکی سپاسش گفت !!!
من خدایی میشناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده ...
یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر.... !!!
پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند ...
از تو برای مهربانیت قدردانی میکنند !!!
خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد ...
پس به راهت ادامه بده !!!
از کسانی که از او اطلاعاتی در دست دارند
تقاضا می شود به ما خبر داده وخانواده اش را از نگرانی برهانند.
جهت شناسایی راحت تر اطلاعات زیر در اختیار عموم قرار می گیرد.
1- مادر، فرزند و همسراو بیست سال است در انتظار او هستند.
2- وی ازحواس کامل برخوردار بوده و در آ خرین ملاقات
اظهار داشته دعا کنید گمنام بمانم.
3- آخرین کسانی که او را دیدند تک تیرانداز های دشمن بوده اند.
4- روی استخوان های پیشانی اش جای یک قناسه است.
5- در وصییت نامه نوشته بود به فرزندانم بگویید من رفتم تا آنان
پیروز و سرفراز بمانند.
رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ
پروردگارا
من به هر خیری که سویم بفرستی
سخت نیازمندم...
بار اول که سایت رو باز کرد، صفحه قفل شد.
بار دوم هم صفحه قفل شد!
گفت اگه بار سوم هم قفل بشه، دیگه تو این سایت نمی رم.
برای بار سوم هم قفل شد!
به خودش گفت: بابا اینترنت اکسپلورر مشکل داره،
ربطی به خدا نداره که پیش خودت فکر کردی خدا نمی خواد تو به گناه بیفتی!
دیگه هیچ صفحه ای قفل نشد …
همیشه در محضر خدائیم…
أَیَحْسَبُ أَن لَّمْ یَرَهُ أَحَد
آیا (انسان) گمان میکند هیچکس او را ندیده؟ (و نمیبیند) …
آرزویم ” اُمل ” ماندن است در این وانفسای ” روشنفکری !! “
وقتی تو خیابون چشمم به چشم یه جوون افتاد
سرم رو برگردوندم، وقتی از کنارم گذشت ،
بهم گفت : اُمل !!
وقتی سر به زیر با ناموس مردم حرف زدم ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی تو تاکسی سوار شدم دیدم یه نامحرم کنارم نشسته ،
خودم رو جمع کردم ،
بهم گفت : اُمل !!
وقتی موقع اذان رفتم مسجد دانشگاه ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی چادر سرم گذاشتم تا کمتر جلب توجه کنم ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی با عشوه و ناز با نا محرم حرف نزدم ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی عکس بدون حجاب و برهنه ی خودمو توی فیس بوک برای کوبیدن لایک های پر از هوس نذاشتم ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی زنگ گوشیم بوی پیراهن یوسفه ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی پای ثابت بچه های هیئت شدم ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی موقع حرف زدن با نامحرم سرم پایین بود ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی در جواب رابطه دوستی پسر ترم بالایی گفتم : نه ،
بهم گفت : اُمل !!
وقتی نخواستم پشت سر دختر مردم راه برم و مزاحمش بشم ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی پشت رهبرم حرف زدن ، رگ غیرتم بالا زد ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی بهترین کتاب رمانم شد “دا” ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی گفتم توی خونمون ماهواره نداریم چون عقیدم اینه که ماهواره دقیقا همون غارت فرهنگیه ،
بهم گفتن : اُمل !!
وقتی بزرگترین آرزوم شد ” شهادت ” ،
بهم گفتن : اُمل !!
تازه فهمیدم این روزها هر کی از کنارم رد میشه ، چرا به من میگه : اُمل ؟!
اصلا خدایا شکرت که شدم اُمل در روزگاری که هرچیز غیر از آُمل بودن بوی کفر و فساد میده …
گفت : طلا ندارم
اما قول می دهم هر سال ببرمت طلائیه ....
پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) :
وقتی کسی که به خواستگاری می آید و اخلاق و دین اش مایه رضایت است به او زن دهید که اگر چنین نکنید ، فتنه و فساد زمین را پر خواهد کرد.
(نهج الفصاحه ، ح247)
چندین حدیث از پیامبر اکرم که سلام و درود خداوند بر او باد در باره ازدواج مخصوصاً ازدواج آسان داریم اما متأسفانه همین انسان هایی که دم از اسلام و نماز و روزه می زنند و روی پیشانی هایشان جای مهر نقش بسته اصلاً به این احادیث کوچکترین اهمیتی نمیدند.
خاطرم هست یکی از دوستانم دختر یکی از همین آدم های خشک مقدس رو می خواست و خواستگاری هم رفته بود. اما پدر خانواده با توجه به رضایت کامل دخترخانم با این ازدواج کلاً مخالف بود. بهانه ایشون هم وضعیت مالی دوستم بود. پسری بسیار با ادب و تحصیل کرده و با کمالات. وضع مالی متوسطی هم داشتند و هیچ عیب و ایرادی نداشت.
کار به جایی رسید که مادر دوستم از بنده خواست تا با پدر این دختر خانم صحبت کنم. هرچقدر برای پدر این دخترخانم آیه و حدیث آوردم اصلاً گوشش بدهکار نبود که نبود. دست آخر گفتم: اون اسلامی که تو داری اون اسلامی نیست که پیامبر گفته. چون تو اصلاً پیامبر رو قبول نداری. آخرش دخترش با یه پسر پولدار ازدواج کرد اما بعد یک ماه فهمیدن پسره ناراحتی اعصاب داره و هر روز دختره رو کتک میزنه. اینم از خوشبختی دخترش.
انسان به این دنیا تعلق ندارد و لذا هر چه روزی برایش بهترین است
فردای آن بی ارزش ترین است.
روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید:
«شما برای چی می نویسید استاد؟ »
برنارد شاو جواب داد:
«برای یک لقمه نان»
نویسنده جوان برآشفت که:
«متاسفم! برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم! »
وبرنارد شاو گفت:
«عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم! »
باز بیا، باز بیا ،دلبر طناز، بیا
دور مرو، دیر مرو، خسته نشو، باز بیا
راحت جانم همه تو، تاب و توانم همه تو
راز نهانم همه تو ،همدل و همراز بیا
چشم دلم خانه ی تو، دل همه دیوانه ی تو
مست ز پیمانه ی تو، مست سرانداز بیا
نور چراغم همه تو ،حسرت و داغم همه تو
جلوه ی باغم همه تو، سرو سرافراز بیا
شعر تویی، شورتویی، نام تویی، نور تویی
خنده تویی، سور تویی ،با دف و آواز بیا
عود منم، رود منم، درد منم، دود منم
آنکه نیاسود منم ، دلبر دمساز بیا
هَرزگی "مـُـــــد" اســت !
بی آبرویــی "کلاس" اســـت !
مَســـــتی و دود "تَفـــریــح" اســـت !
رابطه با نامحرم "روشــن فکــری" اســت !
گــُـرگ بــودن رَمـــز "مُوفقیت" اســـت !
بی فرهنگی "فرهنگ" است !
پشت به ارزش ها واعتقادات کردن نشانه "رشد ونبوغ" است !
لحظه ای چشمانشان از دوریت مرطوب نیست
ای گل زیبای من از غربتت اشکی نریز
نازنین اینجا خدا هم پیششان محبوب نیست!!!
نوبهارم در فراقت هیچ کس محزون نشد
منجی انسانیت اینجا شرایط جور نیست!
گرچه در هر جمعه ای زیبا دعایت می کنند...
این دعاها بر زبان است جنسشان مرغوب نیست
مهربان، اینجا همه مرعوب دنیا گشته اند
طوق ها بر گردن است و، هیچکس منصور نیست
گر چه در هر صبح و شام، داد از تمنای ظهورت می زنند
این تمنا بر لبان است؛ قلبشان مشروب نیست..!
.
.
.
جای خالیات را هیچ کس نمیتواند پر کند
برگرد
سبز آمدی، سرخ رفتی، حال آنکه سپید سپید زیستی و صداقت، تنها واژه ای است که برازنده نام توست. تو از زلالی آینه، هر آینه فراتری. در تو کرامت باران موج می زند. با تلاوت قرآن هم آغوشی و دست هایت، مونس آسمان مدینه اند.
65 سال، عاشقانه زیستی و 34 سال را صادقانه امامت کردی تا پر پر دانه های نجابتت به انگور زهر آلود منصور آغشته شد.
ای سعادت سپید! شب شهادتت اشک می ریزیم و ستایش می کنیم غربت ستودنی ات را.
از کدام برکه نوشیده ای که دست در دست ملائکه، بال و پرت رهسپار بهشت جاودان شد؟
ای انیس مدام سجاده و هم نشین شبانه قرآن! آفتاب عظمتت همیشه بر فراز آسمان مسلمانان، روشنایی بخش است. تمام سپیده هامان را به صداقت نامت استواریم.
شب شهادتت غمنامه ای می نویسیم به مظلومیت باران، آن زمان که آسمان غربتت را گریست.
ای ششمین ستاره تابناک امامت و ولایت، صادق آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلّم)! نامت را با افتخار به دل های غریبمان می سپاریم تا یادت آرام بخش سینه های بی تابمان باشد.
خلاصه ای از مشخصات صادق آل
محمد (ص)
اسم : جعفر
لقبها
: صادق- مصدق - محقق - کاشف الحقایق - فاضل - طاهر - قائم - منجی -
صابر
کنیه : ابوعبدالله - ابواسماعیل - ابوموسی
نام
پدر : حضرت امام محمد باقر ( علیه السلام )
نام مادر :
فاطمه ( ام فروه ) دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر
زمان تولد
: هفدهم ربیع الاول سال ۸۳ هجری
در روز جمعه یا دوشنبه ( بنا بر اختلاف
) در هنگام طلوع فجر مصادف با میلاد حضرت رسول . بعضی ولادت ایشان را روز سه شنبه
هفتم رمضان و سال ولادت ایشان را نیز برخی سال ۸۰ هجری ذکر کرده اند
.
محل تولد : مدینه منوره
عمر شریفش : ۶۵
سال
مدت امامت : ۳۴ سال
زمان رحلت ( شهادت )
: ۲۵ شوال سال ۱۴۸ هجری درباره زمان شهادت نیز گروهی ماه شوال و دسته ای
دیگر ۲۵ رجب را بیان کردند
قاتل : منصور دوانیقی بوسیله
زهر
محل دفن : قبرستان بقیع
زنان معروف حضرت :
حمیده دختر صاعد مغربی ، فاطمه دختر حسین بن علی بن الحسین بن علی بن أبی
طالب( ع)
فرزندان پسر : موسی ( علیه السلام ) -
اسماعیل - عبدالله - افطح - اسحاق - محمد - عباس - علی
فرزندان دختر :
ام فروه - فاطمه - اسما که اسماعیل ، عبدالله وام فروه مادرشان فاطمه دختر
حسین بن علی بن حسین ( علیهما السلام ) ( نوه امام سجاد ) است . وامام موسی کاظم
(علیه السلام) ، اسحاق و محمد که مادرشان حمیده خاتون می باشد . و عباس ، علی ،
اسماء و فاطمه که هر یک از مادری به دنیا آمده اند .
نقش روی انگشتر
حضرت : ما شاء الله لا قوة إلا بالله ، أستغفرالله .
اصحاب
معروف امام صادق (علیه السلام) : ابان بن تغلب - اسحاق بن عمار- برید -
صفوان بن مهران - ابوحمزه ثمالی – حریر بن عبدالله سجستانی زراره بن اعین شیبانی -
عبدالله بن ابی یعفور-عمران بن عبدالله اشعری قمی .
روز زیارت ایشان
: روزهای سه شنبه می باشد .
رخسار حضرت : بیشتر شمایل
آن حضرت مثل پدرشان امام باقر (علیه السلام) بود . جز آنکه کمی لاغرتر و بلند تر
بودند .
مردی میانه بالا ، سفید روی ، پیچیده موی و پیوسته صورتشان چون آفتاب می
درخشید . در جوانی موهای سرشان سیاه و در پیری سفیدی موی سرشان بر وقار و هیبتشان
افزوده بود . بینی اش کشیده و وسط آن اندکی برآمده بود وبر گونه راستش خال سیاه
رنگی داشت .
مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می
پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند ۲۰ سنت اضافه تر می دهد!
می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم
یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را
زیاد دادی …
گذشت و به مقصد رسیدیم . موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت
آقا از شما ممنونم . پرسیدم بابت چی ؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما
مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید
خواستم شما را امتحان کنم . با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید
بیایم . فردا خدمت می رسیم!
تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد . من
مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم …
انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد
اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه
همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث
انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انیشتین در حالی که در راه دانشگاه بود
با صدای بلند گفت که خیلی احساس خستگی می کند؟
راننده اش پیشنهاد
داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انیشتین سخنرانی کند چرا که
انیشتین تنها در یک دانشگاه استاد بود و در دانشگاهی که سخنرانی داشت کسی
او را نمی شناخت و طبعا نمی توانستند او را از راننده اصلی تشخیص دهند.
انیشتین قبول کرد، اما در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از وی
بپرسند او چه می کند، کمی تردید داشت.
به هر حال سخنرانی راننده به نحوی عالی انجام شد ولی تصور انیشتین درست از آب درامد.
دانشجویان
در پایان سخنرانی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند. در این حین راننده
باهوش گفت: سوالات به قدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به
آنها پاسخ دهد. سپس انیشتین از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات
پاسخ داد به حدی که باعث شگفتی حضار شد!
آی ...! ...
جنگ سایبری ات ثواب نمازهایت را کم نکند ...
حواست هست ...
آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا:
اگر بسیار کار کند، میگویند احمق است !
اگر کم کار کند، میگویند تنبل است !
اگر بخشش کند، میگویند افراط میکند ! اگر جمع گرا باشد، میگویند بخیل است !
اگر ساکت و خاموش باشد، میگویند لال است !
اگر زبان آوری کند، میگویند وراج و پر گوست !
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند، میگویند ریا کار است !
و اگر نکند، میگویند کافر است و بی دین !
لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد
و جز از خداوند نباید از کسی ترسید.
پس آنچه باشید که دوست دارید.
شاد باشید، مهم نیست این شادی چگونه قضاوت شود.
«تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آینه قلبم منقوش است.
عزیزم، امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوشی در پناه خودش حفظ کند. [حال] من با هر شدتی باشد می گذرد ولی به حمدالله تاکنون هرچه پیش آمد خوش بوده و الان در شهر زیبای بیروت هستم.
حقیقتا جای شما خالی است. فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراهم نیست که این منظره عالی به دل بچسبد …
ایام عمر و عزت مستدام.
تصدقت. قربانت؛ روح الله.»